جملات عاشقانه

دستانم تشنه ی دستان توست شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم با تو می مانم
 بی آنکه دغدغه های فردا داشته باشم زیرا می دانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت
 
می دانم روزی با تن خسته و خیس ، سوار بر قطرات درشت باران بر ناوادنهای
 چشمم فرود می آیی در میان انبوه مژگانم میزبان خواهم بود و در آن لحظه چشمانم
 را برای همیشه می بندم تا دیگر دوریت را حس نکنم
 
  چه زیباست بخاطر تو زیستن وبرای تو ماندن وبه پای تو سوختن وچه تلخ
 وغم انگیز است دور از تو بودن برای تو گریستن وبه عشق ودنیای تو نرسیدن
 ای کاش میدانستی بدون تو وبه دور از دستهای مهربانت زندگی چه ناشکیباست



برچسب‌ها: <-TagName->
جمعه 26 خرداد 1391برچسب:,22:8به قلم: حميد منصوري ™           



برچسب‌ها: <-TagName->
جمعه 26 خرداد 1391برچسب:,18:36به قلم: حميد منصوري ™           

 

میروم شاید فراموشم کنی

با فراموشی هم آغوشم کنی

میروم از رفتنم شاد باش

از عذاب دیدنم آزاد باش

گرچه تو تنهاتر از من میشوی

آرزو دارم شبی عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را

حاصل برخوردهای  سرد را

عکس


برچسب‌ها: <-TagName->
پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:,23:54به قلم: حميد منصوري ™           

 

ستاره شد عاشق من منم شدم عاشق اون   اما زیاد طول نکشید

عشق منو ستاره جون   ماهاومد و ستاره رو  دزدیدو برد نا مهربون

حالا شبا به یاد اون  چشم میدوزم به آسمون  دلم میخواد داد بزنم

این بود قول و قرارمون  دوست دارم ستاره جون

تا آخرش تا پای جون

 



برچسب‌ها: <-TagName->
پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:,23:27به قلم: حميد منصوري ™           

 

به کودکي گفتند : عشق چيست؟

گفت : بازي. به نوجواني گفتند : عشق چيست؟

 گفت : رفيق بازي

به جواني گفتند : عشق چيست؟

گفت : پول و ثروت

به پيرمردي گفتند : عشق چيست؟

گفت :عمر

به عاشقي گفتند : عشق چيست؟


 



برچسب‌ها: <-TagName->
پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:,22:58به قلم: حميد منصوري ™           

خدا تو را برای عاشقانه زیستن

به من نداد.

برای شاعرانه زیستن

ز من گرفت

15_09_2009_0471010001253007116_metin-demiralay



برچسب‌ها: <-TagName->
پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:,19:37به قلم: حميد منصوري ™           
من را در گیرخودت کن

www.mr-mojtaba.rozblog.com



برچسب‌ها: <-TagName->
چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:,1:18به قلم: حميد منصوري ™           
نبودن بهتراز بودن

چرا؟چرا وقتی میخواستی تنهام بزاری اومدی به زندگیم

چرا داغونم کردی گذاشتی رفتی؟چرا؟

چرا احساس و عشقمو لح میکنی و میزاری میری؟مگه چه گناهی کرده بودم؟

دیگه خسته شدم خسته شدم از گریه خسته شدم از انتظار ئ    از امید واهی از عشق از زندگی از نفسای بیهوده کشیدن بی تو

کاش مردن دست خود آدما بود   کاش میمردم ازاین زندگی لعنتی راحت میشدم  دیگه نمیتونم  نمیتونم ادامه بدم و فقط به یچیز فکرمیکنم

به مردن به اینکه نباشمو راحت شم  یکی ازدوستای گلم گفت:خودکشی واسه آدمای ضعیفه خب منم بی تو شکستم و ضعیف شدم!!!  پس بهتره نباشم

حداقل اگه نباشم خونوادم و دوستام اذیت نمیشن   بودنم که جز زجر و عذاب برام چیزی نداره   یکی دیگه ازدوستام گفت:ما تنهانیستیم و خدا رو داریم

ولی خداهم از دست من خسته شده  خداهم دیگه منو دوست نداره  پس بهتره دیگه نباشم........

 

 



برچسب‌ها: <-TagName->
سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:,22:8به قلم: حميد منصوري ™           
من با این دل شکسته چکار کنم

فکر کردن به تو ، کار شب و روز من شده ، بس که حالم گرفته است ، چشمانم غرق در اشکهایم شده ….

دیگر گذشت ، تو کار خودت را کردی ، دلم را شکستی و رفتی ….

همه چیز گذشت و تمام شد ، این رویاهای من با تو بود که تباه شد

انگار دیگر روزی نمانده برای زندگی ، انگار دیگر دنیای من بن بست شده ، راهی ندارم برای فرار از غمهایم

این هم جرم من بود از اینکه برایت مثل دیگران نبودم، کسی بودم که عاشقانه تو را دوست داشت ،دلی داشتم که واقعا هوای تو را داشت ….

دیگرگذشت ، حالا تو نیستی و من جا مانده ام ، تو رفته ای و من بدون تو تنها مانده ام ، تو نیستی و من اینجا سردرگم و بی قرار مانده ام….

فکر دل دادن و دلبستن را از سرم بیرون میکنم ، هر چه عشق و دوست داشتن است را از دلم دور میکنم،اگر از تنهایی بمیرم هم دلم را با هیچکس آشنا نمیکنم….

دیگر بس است ، تا کی باید دلم را بدهم و شکسته پس بگیرم، تا کی باید برای این و آن بمیرم؟

در حسرت یک لحظه آرامشم ، دلم میخواهد برای یک بار هم که شده شبی را بی فکر و خیال بخوابم

تو هم مثل همه ، هیچ فرقی نداشتی ، هیچ خاطره ی خوبی برایم جا نگذاشتی ،حالا که رفتی ، تنها غم رفتنت را در قلبم گذاشتی….

گرچه از همان روز اول میخواستمت ، گرچه برایم دنیایی بودی و هنوز هم گهگاهی میخواهمت ، اما دیگر مهم نیست بودنت ، چه فرقی میکند بودن یا نبودنت؟

سوز عشق تو هنوز هم چهره ام را پریشان کرده ، دلم اینجا تک و تنها راهش را گم کرده ، این شعر را برای تو نوشتم بی پرده ، هنوز هم دلت نیامده و خیالت ، خیال مرا پریشان کرده ….

 

 



برچسب‌ها: <-TagName->
سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:,21:56به قلم: حميد منصوري ™           
امشب

 


 

خدايا قلب من غمگينه امشب دلم چون لاله خونينه امشب

                                                                                                                                                                              نمي دونم چرا دست زمونه گل عمر منو مي چينه امشب

                                                                                                                                                                                 دلم گنجينه غم هاي بسيار وجودم خسته از تكرار و تكرار

دل من ديگه از جبر زمونه شده از زندگي بيزارو بيزار


 



برچسب‌ها: <-TagName->
سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:,20:58به قلم: حميد منصوري ™           



برچسب‌ها: <-TagName->
شنبه 20 خرداد 1391برچسب:,20:28به قلم: حميد منصوري ™           
غروب

اين كوچه باغ ها هواي ابري دارد
هواي لحظه هاي دلتنگي
هواي گنگ خنده هاي دور تو
اين كوچه باغ ها مرا با خود برد
تا اتنهاي جاده بي پايان
تا دلشكستگي
غروب را سر بريده اي انگار؟!!

عكس تصویر تصاویر پیچك ، بهاربيست Www.Bahar-20.com

 



برچسب‌ها: <-TagName->
جمعه 19 خرداد 1391برچسب:,20:44به قلم: حميد منصوري ™           
صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 8 صفحه بعد